سرنوشت نامعلوم دختر نوجوان زریندشتی
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۸۹۳۷۸
ایسنا/فارس وقتی مادر سفره را پهن میکند، برای زهرا هم بشقاب و قاشق و چنگال می گذارد. در گوشه و کنار خانهای ماتم زده از خندههای زهرای چهارده ساله سراغ میگیرد و افسوس که از این خیالِ بی فایده، دستِ خالی باز میگردد و جگرگوشه اش هنوز از مدرسه به خانه بازنگشته است.
پدر که از یازده ماهِ پیش، شهر کوچک دبیران زرین دشت را کوچه به کوچه و اخبار گمشدگان را واژه به واژه گشته است تا رَدی از زهرا بیابد، نزدیک عکس دخترش می گوید: «خسته ام، عسل بابا» وَ درماندگی و دلواپسی را مانند یک حاجتِ همیشه تازه زمزمه می کند؛ راز و نیازی که هیچ وقت کهنه و فراموش نمی شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حتی همکلاسیهایی که در جواب دادن به انواع سئوالات کتابهای درسی مهارت دارند، از اسفند سال گذشته برای پاسخ به این سئوال که «زهرا کجاست؟» جوابی نمی یابند. مفقود شدنِ زهرا کابوسِ دختران نوجوانِ شهر دبیرانِ زردین دشت فارس شده است. چیزی شبیه سکوت، چیزی شبیه خوف در دعای همه آنهایی که سرگذشت ناپدید شدن او را می دانند، ترکیب شده است.
با این حال همه از دوست و همکلاسی و خانواره، امیدوارند که خانه تکانی امسال، زهرا کنار مادرش باشد و زانو به زانوی خانواده گِرد سفره هفت سین، لبخند بزند و عکس سلفی بگیرد. با همین ایمان است که برایش سلام می فرستند و با بغض انتظارش را می کشند.
از آن روزی که رفتن بی بازگشتش، کابوس شد و به جان خانواده افتاد، بیش از یازده ماه میگذرد، هر ساعتش سالی بود، کاش هیچ کس تجربه نکند نبود آنکه، هر دقیقه بالیدنش را با ذوق، در خاطر ثبت کرده است، کاش هیچکس تجربه نکند روزگار پدر و مادر زهرا، که رفتنش را هنوز امید بازگشتی است.
سرنوشت نامعلوم زهرا، دختر نوجوانی که 11 ماه قبل به مدرسه رفت و دیگر به خانه بازنگشت، خانوادهای را در زریندشت فارس زیر آوار نگرانی مدفون کرده و روزگارشان را به سیاهی کشانده است.
زهرا، 14 ساله؛ دانشآموز پایه هشتم دبیرستان عترت شهر دبیران در شهرستان زرین دشت استان فارس بود، دختری که 11 اسفند سال گذشته به مدرسه رفت و هرگز به خانه بازنگشت و از آن روز تاکنون، چشمهای اشکبار پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده، به در دوخته شده است.
هادی؛ پدر زهرا به ایسنا گفت: پلیس میگوید صبوری کن! صبرکردن وقتی که جگر گوشهات گم شده، مانند آنست که آتشی کف دستت بگذارند و بگویند بی هیچ واکنشی، نگهدار.
او که اشک از چشمانش جاریست، با بیان اینکه چنین روزگاری را برای هیچکس نمیخواهد، گفت: وقتی پدری از سرنوشت فرزندش، آنهم دختر، اطلاعی ندارد، هر لحظه انتظار خبر هولناکی را میکشد؛ آنقدر حال بد و سختیست که امیدوارم نصیب هیچ کسی نشود.
هادی گفت: بارها به درگاه خداوند گفتهام که ای کاش والدین مرگ فرزند را ببینند و شاهد باشند، اما گم شدن و بی اطلاعی از سرنوشتش را نه!!
او که به لحاظ روحی در وضعیت اسفناکی است، افزود: دوران کودکی سختی داشتم، یتیم بودم؛ همین بود که به دخترم خیلی محبت کردم، تلاشم این بود که در ناز و نعمت بزرگ شود؛ رابطه من و مادر زهرا با او خیلی خوب بود، زهرا فرزند ارشدم هست و حالا یازده ماه است که هر روز میمیریم و زنده میشویم.
هادی گفت: برای یافتن رد و خبر و پیدا شدن فرزندمان دست به دامان آدمهای زیادی شدهایم، از بازپرس و پلیس گرفته تا دعانویس و...، اما فقط آه و حسرت و اشک در بی خبری...
او گفت: خیلیها آمدند و گفتند برای شبکههای خارجی پیام و فیلم بفرستید و ما زیر بار نرفتیم، حالا اما امروز، دست به دامان همه هموطنانمان هستیم، التماس دعا و کمک داریم.
هادی ادامه داد: از مقامات انتظامی و قضایی درخواست رسیدگی جدی به پرونده مفقودی زهرا را دارم و از سلبریتیها و افراد بانفوذ پر فالوور در فضای مجازی درخواست میکنم که تصویر دخترم را منتشر کنند تا شاید کسی خبری از او داشته باشد و به ما اطلاع بدهد.
پدر زهرا، از دوست صمیمی دخترش هم گلایه کرد که کوچکترین همراهی در یافتن رد و نشانی از زهرا با او و پلیس نداشته است و گفت: از مقام قضایی عاجزانه درخواست کمک داریم، شاید آنها بتوانند در مسیر یافتن سرنخی در این پرونده کمک کنند.
خاله زهرا، که راننده سرویس مدرسه هم بوده، به ایسنا گفت: روز حادثه زهرا را مثل همیشه به مدرسه رساندم و شخصا دیدم که وارد مدرسه شد، اما بعد از مفقود شدنش، اجازه دیدن فیلم دوربینهای مدرسه را ندادند.
او از محبوب بودن زهرا بین فامیل گفت و اینکه همه نزدیکان زهرا، همیشه هوایش را داشتند و نبودنش برایشان رنجآور و سخت است.
گفتنی است که مدیر مدرسه، از صحبت با خبرنگار ایسنا امتناع ورزید.
رئیس مرکز اطلاع رسانی پلیس فارس در مورد این پرونده به ایسنا گفت: بحث در این پرونده، موضوع فقدان است و در همان ساعات اولیه پرونده تشکیل شده و در دست اقدام است، اما طی این مدت متاسفانه خبر زیادی کسب نکردهایم.
سرهنگ حمید افرامن ادامه داد: تیم ما در پلیس منطقه در حال رسیدگی به این پرونده است و انشاءلله زودتر به نتیجه میرسند و این خانواده از نگرانی در میآیند.
رئیس مرکز اطلاع رسانی پلیس فارس در ادامه افزود: این نوع پروندهها آمار نگران کنندهای ندارند، اما طبیعتا در سراسر کشور، این نوع پروندهها یک روند طبیعی و زمانبر دارند و باید منتظر سرنخهای جدیدی بود، امیدواریم که هرچه سریعتر این دختر صحیح و سالم به آغوش خانوادهاش بازگردد.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: استانی اجتماعی مرکز اطلاع رسانی پلیس فارس زرین دشت فارس استانی اجتماعی دهه فجر استانی شهرستانها استانی اقتصادی استانی فرهنگی و هنری استانی سیاسی استانی ورزشی افتتاح پروژه در دهه فجر استانی اجتماعی دهه فجر استانی شهرستانها استانی اقتصادی زرین دشت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۸۹۳۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای نامه دختر رضاخان به امام خمینی (س) + عکس
به گزارش جماران از پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ صدیقه دختر رضاخان و زهرا سوادکوهی به آیتالله خمینی نامه نوشت و بهخاطر احضارش توسط کمیته انقلاب، درخواست کمک میکند. این نامه را روزنامه اطلاعات در تاریخ هفتم فروردین 1358 چاپ کرد.
او در نامه خود تأکید میکند که شناسنامه ندارد؛ زیرا وزارت دربار گفته بود شوهرش مصدقی است و اشرف پهلوی هم گفته بود خواهر بیسواد نمیخواهیم و نمیتوانیم به او شناسنامه بدهیم.
در ابتدای نامه مذکور آمده است:
«پیشگاه زعیم و سید عالیقدر و مرجع شیعیان جهان آقای آیتاللهالعظمی روحالله الموسوی الخمینی
اینجانب صدیقه دختر رضاخان (رضاشاه سابق) و زهرا سوادکوهی میباشم که به انگیزه تلفن مورخه 57/12/1 خانمی که خود را از کمیته آن امام به من معرفی نمود و گویا من بینامونشان را که از مردم طبقه سوم اجتماع نیز محرومترم، با شاهزاده خانمهای معروف پهلوی اشتباه گرفتند و به کمیته احضارم کردند؛ لذا مصدع اوقات شما شدم درحالیکه اکنون مجال رسیدگی به این امور نیست. اینجانب بنا به وظیفه شرعی خود در روز ششم تشریففرمایی آن حضرت، موفق به زیارت شدم؛ ولی حال که احضار گردیدم چهبهتر که این سعادت از نزدیک دست دهد تا جریان بیست سال مبارزه حقطلبانه از دستگاه بیعدالت درباره و طبقه حاکمهاش نخستوزیر هویدا را به عرض برسانم...»
صدیقه دختر پهلوی اول در بخشی دیگر از نامه خود افزود: در حال حاضر من فاقد شناسنامه هستم به جهت اینکه وزارت دربار گفتند شوهرش مصدقی است و اشرف پهلوی هم گفت ما این خواهر بیسواد را که با لهجه صحبت میکند، نمیتوانیم شناسنامه پهلوی بدهیم. ناچار من تقاضا کردم شناسنامه پهلوی نمیخواهم با شناسنامه مادرم که سوادکوه است به من شناسنامه بدهید آنها پس از تشریفات اداری از دربار به وزارت دادگستری و سپس به اداره ثبت احوال ارسال که آن هم اظهار داشتند که باید یک مقام صلاحیتدار دستور بدهند. سابقه امر طی شماره نامه فلان نزد آقای محسن دها رئیس ثبت احوال کشور میباشد. به علت پیگیری بیستساله نهتنها چیزی دستگیری مرا نکرد؛ بلکه بیش از 40 هزار تومان قرض و ازدست دادن درآمد روزانه شوهرم گردید و فقط نزدیک به هفتصد متر زمین از ارثیه مادری که در مازندران است، به من رسید.
دختر پهلوی اول و زهرا سوادکوهی در پایان از امام خمینی درخواست رسیدگی به پرونده اش را کرد.